جدول جو
جدول جو

معنی کله انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

کله انداختن(دَ)
کنایه از شادی کردن و خوشحالی نمودن و فریاد زدن از روی شوق و انتعاش خاطر باشد دربدست آمدن چیزی که مردمان همه طالب آن باشند. کله برانداختن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کلاه انداختن. کنایه از شادی کردن به جهت بدست آمدن چیزی دلخواه. خوشحالی کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
دید او را کله انداخت ماه.
امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کلاه انداختن و کله برانداختن شود
لغت نامه دهخدا
کله انداختن
شادی کردن به جهت بدست آمدن چیزی دلخواه خوشحالی کردن: (دیدن او را کل انداخت ماه)، (امیر خسرو)
تصویری از کله انداختن
تصویر کله انداختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
اسباب سفر کسی را فراهم ساختن و او را روانه کردن
وسیلۀ نقلیه یا ماشینی را آماده ساختن و به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علم انداختن
تصویر علم انداختن
عاجز شدن و رو گرداندن سپر انداختن، غافل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاه انداختن
تصویر کلاه انداختن
افکندن کلاه از سر، بسیار شاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
مرور کردن، گذشتن، عبورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
وصمّة عارٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
Streak
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
Smear, Smudge, Stain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
enduire, tacher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
оставлять полосы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
kupaka, kuchafua, kujaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
streifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
залишати смуги
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
kreskować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
留下痕迹
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
لگانا , دھبہ ڈالنا , داغ لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
মাখানো , দাগ লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
ทา , ทำให้เปื้อน , ทำให้เปื้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
涂抹 , 弄脏
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
sürmek, lekelemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
塗る , 汚す , シミをつける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
למרוח , ללכלך , להכתים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
바르다 , 더럽히다 , 얼룩지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
mengoleskan, mengotori
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
लगाना , दाग लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
spalmare, macchiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
untar, manchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
smeren, bevlekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
мазати , забруднювати , забруднювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
мазать , загрязнять , пачкать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
smarować, plamić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
bestreichen, schmutzen, beflecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
passar, manchar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی